یک عکس و چند نکته

به گزارش بلاگ پو، در این یادداشت نه می خواهم دربارۀ اتهامات بنویسم نه پیش بینی حکم. نه دفاعیات متهم و نه بحث پُرحساسیت دارو. انگیزۀ یادداشت تنها تصویر خانمی است که در پوشش چادر مشکی مشاهده می کنیم.

یک عکس و چند نکته

به گزارش خبرنگاران، مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: می خواهم دربارۀ یک تصویر بنویسم. همین عکسی که ملاحظه می کنید. تصویر مربوط است به آخرین جلسۀ دادگاه رسیدگی به اتهامات شبنم نعمت زاده و احمدرضا لشکری پور و شرکت توسعۀ دارویی رسا، همین دیروز. این تصویر مربوط به جلسۀ چهارشنبه است که در شعبۀ سوم دادگاه ویژه رسیدگی به جرایم اخلالگران و مفسدان مالی برگزار گردید.

گزارش این دادگاه طبعا منتشر می گردد و در این یادداشت نه می خواهم دربارۀ اتهامات بنویسم، نه پیش بینی حکم. نه دفاعیات متهم و نه بحث پُرحساسیت دارو. انگیزۀ یادداشت تنها تصویر خانمی است که در پوشش چادر مشکی مشاهده می کنیم. خانمی این گونه پوشیده یا باید زنی خانه دار باشد یا مدرس مذهبی یا نمایندۀ مجلس شورای اسلامی و مواردی دیگر از این دست. چادر، اقتضائاتی دارد. نمی دانیم با همین پوشش تجارت دارو می نموده یا در دادگاه آن را انتخاب نموده تا چهره اش هم کمتر دیده گردد و نمی دانیم قانون در این زمینه چه الزامی دارد.

غرض، بیان نکته ای دیگر است. این است که انگار آدم ها در جای خود نیستند. کافی است تصور کنیم پدر خانم نعمت زاده یا پدر همسر هادی رضوی وزیر سابق یا لاحِق نبودند. آیا این امکانات را می داشتند؟

هدف از انقلاب اسلامی صِرف تغییر افراد نبود. قرار بود مناسبات هم تغییر کند.

قریب چهل سال پیش و در آغاز دهۀ 60 وقتی جایی صحبت از وزیران جدید شد مهمانی که نمی شناختمش آغاز کرد به بیان سجایا و امتیازات وزیر جوانی به نام محمدرضا نعمت زاده. آن قدر که نام او در نوجوانی در ذهنم ثبت شد و بعدها وقتی فیلم خانه دوست کجاست را می دیدم هر بار کودک، نام محمدرضا نعمت زاده را بر زبان می آورد و می پرسید خانۀ او کجاست آن محمدرضا نعمت زادۀ وزیر هم در یادم تازه می شد! بی آن که هیچ ربطی با هم داشته باشند و فقط تشابه در نام و نام خانوادگی بود.

گمان نمی کنم این خانم اساسا آن زمان به جهان آمده بود اما پدرش آن قدر در دولت های مختلف وزارتخانه های مختلف را تجربه کرد که به فرد پُر نفوذی بدل شد.

از عکس دور نشویم. تجارت دارو در وضعیت تحریم چه نسبتی با این تصویر دارد؟ تازه کاش از اتهام احتکار دارو تبرئه گردد که آن، داستانی دیگر است.

چادر و پوششی این گونه علامت تعلق به یک خانوادۀ مذهبی است. اما در خانواده های مذهبی حتی بازاریان متمول، ندیده ام که دخترشان را وارد تجارت و سوداگری هایی از این دست نمایند.

به تصاویر متهمان فساد مالی که نگاه می کنیم می بینیم یک جای کار می لنگد. متهمان فلان بانک که میلیاردها پول جا به جا می نموده اند ته ریش دارند و دگمه های بسته و تسبیح در دست و این خانم با چادری چنین در دادگاه حاضر می گردد. قرار بود تنها در ظواهر توقف گردد یا منظور دیگری در کار بود؟

هر قدر که فعالیت آقای نعمت زاده در حوزه های مختلف قابل شرح یا توجیه است، هر قدر آدم فکر می نماید، نمی تواند متوجه گردد دختر او چرا باید وارد تجارت دارو شده باشد؟

فرزندان مقامات بهتر است به کارهای فرهنگی یا عام المنفعه اشتغال داشته باشند. این خانم اگر واقعا به اموری از این دست از جنبه عمومی علاقه داشت می توانست مثلا با بنیاد بیماری های خاص همکاری کند. ورود به عرصه هایی این گونه اما چاره ای باقی نمی گذارد تا این شائبه پیش آید که از امکانات و ارتباطات پدر استفاده یا سوء استفاده شده باشد.

انگیزۀ این یادداشت اما تصویری است که نشان می دهد یک جای کار یا چند جا می لنگد.

bestcanadatours.com: مجری سفرهای کانادا و آمریکا | مجری مستقیم کانادا و آمریکا، کارگزار سفر به کانادا و آمریکا

asiaro.ir: سفر به آسیا و کشورهای شرق آسیا، آسیای مرکزی و خاورمیانه

thailandro.ir: سفر به تایلند با همه خوشی ها و تفریحات هیجان انگیز

منبع: خبرگزاری ایسنا
انتشار: 30 آبان 1400 بروزرسانی: 30 آبان 1400 گردآورنده: blogpo.ir شناسه مطلب: 14207

به "یک عکس و چند نکته" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "یک عکس و چند نکته"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید